کلمات کلیدی

سبک زندگی سواداموزی

نهضتی مقدس

مراقب افت تحصیلی باشید

فنون ‌‌تر و خشک کردن دانش‌آموزان

مبانی اعتقادی فرهنگ و مدیریت جهادی

چرا فرهنگ مهم‌تر از اقتصاد است؟

باسوادتر و کتاب خوان تر شده ایم

سوادآموزی انقلابی برای دانستن

ابلاغ سیاست‌های کلی «علم و فناوری»

نهضت سوادآموزی ادامه دارد؟

شبکه های اجتماعی بختکی بر افکار

نقش و جایگاه معلم درایجاد وتقویت فرهنگ اسلامی در مدارس

آیات و روایات متناسب

روز سوادآموزی

تاریخی فرمان حضرت امام (ره) مبنی بر تشکیل نهضت سواد آموزی

ارزیابی برنامه‌های سوادآموزی پس از پیروزی انقلاب اسلامی

تحلیل کیفی سوادآموزی در ایران در پیش از انقلاب اسلامی

تاریخ باسوادی در ایران

جنگ روانی از منظر قرآن و سیره نبوی

نصیحت لقمان به فرزند خود :مناظره ی زبان و اندامها

روش‌های سوادآموزی در زبان فارسی در پایهٔ اول ابتدائی

تاریخچه-سواد-آموزی-

وضع مدارس در آغاز جنبش مشروطه:

رهبری ودغدغه سواد آموزی

سوادوآموزش...

سواد آموزی و آموزش عالی

سوادآموزی گام دانایی

نهضت

سوادآموزی ماندگار در کلام رهبر

عطش آموزش...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «وضع مدارس در آغاز جنبش مشروطه:» ثبت شده است


کسروی در تاریخ مشروطیت نوشته است: در ایران مقارن نهضت آزادی خواهی دو نوع مدرسه وجود داشت یکی مدارس قدیمه که در غالب شهرها وجود داشت و دیگر مکتب هایی که جز طبقات ممتاز و توانگران کسی فرزند خود را برای درس خواندن به آنجا نمی فرستاد. در این مکاتب با اسلوبی غلط الفبا را می آموخته، سپس قرآن و گلستان (سعدی) ، به آنان آموزش داده می شد. رفتار آخوند مکتب دار با شاگردها بسیار زننده و نامطلوب بود. شاگردان روی دشکچه بر زمین پهلوی هم می نشستند و آخوند در جای بلندتر می نشست و به یکایک شاگردان درس می داد و درس پس می گرفت و کسانیکه وظیفه خود را انجام نمی دادند به دست و پای آنها چوب می زدند."

این وضع همچنان ادامه داشت تا اینکه میرزا حسن رشدیه با تحمل رنج و مرارت های بسیار اسلوب جدید تعلیم و تربیت را بنیان نهاد.

برای تکمیل و اتمام این بخش خاطرات یک دانش آموز آن دوران را در زیر می آوریم:

" ما روی زمین می نشستیم، زیر پای ما نمد کهنه ای بود که هر وقت به آن دست می زدیم خاک چندین ساله از آن به هوا می رفت... با شاگردها دورتادور دو زانو می نشستیم، چهارزانو نشستن، یا یک زانو را بالا گرفتن یا پا را در از کردن مخالف تربیت آن روز بود، پاهای ما خواب می رفت، درد می گرفت، ناراحت می شدیم ، رنج می بردیم ولی جرات نداشتیم که پای خود را دراز کنیم، یا لااقل چهارزانو بنشینیم . ایجاد خوف در شاگرد و گرفتن زهر چشم او، مبنای تعلیم و تربیت آن روز شناخته شده بود.

بین شاگرد و استاد از راه تفهیم و تحبیب کاری انجام نمی گرفت، آقا شیخ علی، معلم ما که یک چشمش هم ( بسته بود)  بود روی تشکچه بالای اطاق می نشست و یک ترکه بلندی پهلوی دستش بود که با آن " جور استاد به زمهر پدر" را عملاً به ما نشان می داد  مرا شبهای جمعه به بهانه ای و گاهی بدون هیچ دلیل می زدند که روزهای جمعه شیطنت نکنم."

تمام این موارد سبب می شد که کودکان از زیر بار تحصیل در چنین مدارس و مکتب خانه های خشنی بگریزند و یا والدین استطاعت مالی فرستادن کودکان را به مکتب نداشتند در نتیجه خیل عظیمی از کودکان در کوچه ها رها شده و در بیسوادی و نادانی پرورش می یافتند.

شمار فراوان بیسوادان در جامعه ایران اولین نتیجه از نتایج منفی بیشمار این روش تدریس بوده است . این خیل عظیم بیسوادان تاسیس مدارس ویژه بزرگسالان را الزامی می نمود. اولین مدارس ویژه بزرگسالان با عنوان اکابر برای آنانکه سن شان از رفتن به مدرسه گذشته بود تاسیس شد، صورت معمولی این نوع آموزش معمولاً به وسیله سخنرانی قرائت دیکته، انشا و مباحثه دست جمعی صورت می گرفت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۲۹
ندا حقانی