تب و تاب روزهای اول مهر که بخوابد باز دانشآموزان میمانند و خانوادهها و معلمان. خانوادهها میخواهند بچههایشان قلههای پیشرفت را فتح کنند و معلمان میدانند باید دست دانشآموزان را برای ترقی بگیرند؛ ولی همه دانشآموزان به فتح قلهها فکر نمیکنند.

بچهها قلقهایی دارند که خانواده و مدرسه باید از آنها باخبر باشند و فوت و فنهایی را به کار ببرند که این دانشآموزان همپای آنهایی که میل پرواز به سمت قلههای دانایی را دارند، پیش بروند.
نسخهپیچی یکسان؛ ممنوع
به تعداد تمام آدمهای کره زمین، رفتار وجود دارد. هیچ دو نفری را نمیشود پیدا کرد که مثل هم باشند حتی بچهها که فکر میکنیم کوچک بودنشان سبب مثل هم بودنشان میشود.
در کلاس درس به تعداد کل دانشآموزان، شخصیتهای مختلف وجود دارد، در خانه نیز حتی دو فرزند ممکن است در دو سر یک طیف قرار بگیرند و هیچ اشتراک شخصیتی نداشته باشند. پس طبیعی است که نسخههای یکسان پیچیدن برای آدمهایی تا این حد متفاوت، نتیجه نمیدهد.
دانشآموزان سربهراه
بعضیها از روز اولی که لباس دانشآموزی میپوشند درست مثل ساعت منظم و دقیقاند. آنها صبح به موقع از خواب بیدار میشوند و شب به موقع به رختخواب میروند و در تمام ساعات روز بدون این که دردسری برای معلم و پدر و مادر درست کنند، درس میخوانند و مشق مینویسند و یاد میگیرند.
تکلیف والدین و معلم هم با این دانشآموزان روشن است چون آن قدر مرزها را به درستی رسم کردهاند که هیچ کارشان باعث اوقات تلخی نمیشود. اصلاً سر به راهی این دسته از بچهها در خانه نظم ایجاد میکند و پدر و مادر با دیدن آداب زندگی فرزند منظم میشوند؛ مثل مادری که میداند چه زمان وقت صبحانه خوردن اوست، پدری که میداند او چه زمان برای رفتن به مدرسه آماده است و خانوادهای که میداند تماشای تلویزیون، رفتن به مهمانی یا تفریح او به چه ساعتهایی موکول میشود.
تنبلها
اگر برای دانشآموزان منظم، نقطه مقابلی وجود داشته باشد این نقطه حتماً دانشآموزان تنبل هستند. اینها مشق نمینویسند و درس نمیخوانند، اگر کتاب و دفتر را جلویشان پهن میکنند باید مطمئن بود که به زودی آنها را رها میکنند و سراغ کارهای دیگر میروند، اینها به شدت بیدقت و کمتوجهاند، اگر کارها را نیمهکاره میگذارند و تلاشی برای رتق و فتق امورشان نمیکنند به این علت است که مایلند دیگران کارهایشان را انجام دهند و آن قدر در این تنبلیها مهارت دارند که برای هر نقصی، یک عذر در آستین دارند.
وجود این بچهها، چه در خانه و چه در مدرسه، یک دردسر است اما به هر حال به حرکت انداختن بچههای تنبل یک هنر است. معلمها در مدرسه میتوانند برای ترغیب این بچهها به تلاش و حرکت، از تشویق استفاده کنند یا گاهی هم کارهایی را بر عهدهاش بگذارند که برای انجام شان توانایی دارد.
معلمها باید وقتی کاری را به این بچهها محول میکنند پیگیر نتیجه آن نیز باشند، چون این کار موتور حرکت دانشآموز را روشن نگه میدارد. پدر و مادرها هم در خانه باید از همین روشها استفاده کنند، چون حرکت هماهنگ معلم و والدین در تغییر رفتار این دسته از بچهها اهمیت زیادی دارد.
سر به هواها

بیدقتی، وجه تمایز بعضی از بچهها با دیگران است. اینها وقتی در قالب یک دانشآموز در مدرسه حاضر میشوند اغلب بچههایی هستند که لوازم شخصی شان را گم میکنند، کتاب و دفترهایشان را کثیف نگه میدارند و مشقهایی نامرتب مینویسند،
اینها اغلب بد خط نیز هستند و چون به بهتر شدن فکر نمیکنند با همین خط بد رشد میکنند. راه کنار آمدن با این بچهها چه در خانه و چه در مدرسه، توسل به صبوری است. معلم و والدین میتوانند برای اصلاح رفتار بی دقت این بچهها مشقهای کثیف و نامرتب را از آنها نپذیرند و راجع به اهمیت درست نوشتن و صحیح رفتار کردن با او حرف بزنند. این بچهها اگر مسوولیت بپذیرند کمکم وضع رفتاریشان تغییر میکند.
شلوغها
بچههای شلوغ و پر سر و صدا معمولاً از کنترل خارج میشوند و هر طور دل شان میخواهد رفتار میکنند. آنها چه در خانه باشند و چه در مدرسه دوست دارند بلند بلند و گاه بیاجازه حرف بزنند و با دوستان زیادی که دور خودشان جمع کردهاند مشغول باشند. عجیب نیست اگر این بچهها را گاهی عصبانی و پرخاشگر ببینیم، چون جاهطلبی نهفته در وجودشان که سبب میشود برای هر سۆالی، جواب داشته باشند، میتواند شروع خوبی برای ایجاد اصطکاک با دیگران باشد.
روانشناسان معتقدند اغلب، بچههایی این گونه شلوغ و خارج از کنترل میشوند که به احتمال زیاد در خانه مورد توجه و محبت پدر و مادرشان نیستند یا اگر محبتی نثار آنها میشود تفاوت آشکاری با محبت دیدن سایر فرزندان دارد. احتمال دیگر این است که این بچهها، فرزندان یک زن و مرد شلوغ باشند و این رفتار را از پدر و مادرشان آموخته باشند یا دستکم عضوی از خانوادهای باشند که در آن هیچ بزرگتری، رفتار بچهها را کنترل نمیکند.
اگر چنین فرزندانی پدر و مادرهای شلوغ داشته باشند، مسلماً تلاش برای متعادل کردن رفتارشان کاری به مراتب سختتر است. اما اگر این چنین نباشد در خانه و مدرسه میتوان کاری کرد که اوضاع بهتر از آن که هست بشود. این قبیل بچهها را نباید تنبیه یا تهدید کرد بلکه برای کنترل شان باید به آنها مسوولیت داد. باید به آنها مهارتهای اجتماعی را آموخت و وادارشان کرد هیچ کاری را خارج از چارچوب زمانی تعیین شده، انجام ندهند.