تاریخچه نهضت سواد آموزی
سه شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۳، ۰۴:۵۵ ب.ظ
سابقه
تاریخی آموزش در کشور ایران نشانگر آن است که طی اعصار نسبتا طولانی ، عزم
و اقدام مشخصی در ترویج آموزش عمومی در میان نبوده و سواد و آموزش در
انحصار طبقات اجتماعی خاصی قرارداشته است . رد این انحصار طبقاتی را حداقل
تا حکومت ساسانیان ( پیش از اسلام ) می توان به سهولت پی گرفت . داستان
کوزه گری که در ازای تقبل بخشی از هزینه سپاه تقاضای فرصت تعلیم فرزندش را
داشت ولی توفیق نیافت ، نمونه بارزی از این انحصار است.
کریستین سن نیز در ارتباط با انحصار طبقاتی سواد در دوره ساسانی می نویسد:‹‹ عده ای از تجار حداقل قرائت و کتابت و حساب میدانستند ولی عامه مردم از حیث ادب و سواد بضاعتی نداشتند. ››
اسلام با ارزشهای والای مساوات ( برابری ) مؤاخات ( برادری ) و عدالت اجتماعی خود، در زمینه تحصیل دانش نیز سد انحصارات اجتماعی را درهم شکست و ضمن واجب شمردن دانش بر پیروان خود جستجوی آن را از حصارهای زمان و مکان بیرون کشید و مسلمانان را در سراسر زندگی ( اطلبو العلم من المهد الی اللحد) و در همه جا ( اطلبوالعلم ولوبالصین ) به جستجوی آن توصیه کرد.
البته پایبندی به این دستور ها چنانکه باید در میان عامه مسلمانان تسری نیافت و به اندازه احکام عبادی از التزام عملی لازم برخوردار نگردید . با اینحال در همان حد تاثیر گذاری خود بویژه در ادوار نزدیک به صدر اسلام ، آنجا که با حمایت امرای دانش پرور همراه بود ، به نتایج گرانقدری منجر گردید . و سلسله افتخار انگیزی از فلاسفه ، دانشمندان ، حکما ، ادبا و شعرای ایرانی را به جهان دانش وادب معرفی کرد .
به تدریج و تحت تامین سیاستهای حکام جور که چشم و گوش بستة رعایای خود را بیشتر طالب بودند نوعی انحصار تعریف نشده مجدا بر قلمرو دانش اندوزی مستولی شد و طبقاتی از جامعه ایرانی به علت فقر مادی و معنوی ناشی از عقب نگه داشته شدن ، تمایلی به کسب دانش نشان ندارند و وضع بگونه ای شد که در سالهای نزدیک به انقلاب مشروطیت ایران معدود مکتبهای دایر در سطح کشور، صرفنظر از ماهیت و محتوای آموزشی محدود خود ،عمدتاً در خدمت خانواده های مرفّه قرارداشتند .
از حدود هفتاد سال قبل از انقلاب مشروطیت ایران، مبلغان مسیحی لازاری و متعاقب آن خواهران شریته مدارسی را به سبک مدارس فرانسوی در شهرهای ارومیه و سپس در تهران ، تبریز ، همدان و رشت تاسیس کردند و در کنار مکتبهای فعال در مساجد ، نمونه های کوچکی از آموزش نوین آن روز به ظهور رسید .
در سال 1267هـ . ش1888 /م نخستین مدرسه جدید به سبک اروپایی با مباشرت ایرانی بنیادنهاده شد و میرزا حسن رشدیه فرزند آخوند ملامهدی از مجتهدان تبریز ، مدرسه رشدیه را در ششکلان تبریز تاسیس کرد . تلاش رشدیه نیز در کشاکش رقابتهای امین الدوله و امین السلطان صدر اعظم های سلسله قاجار که دومی با فعالیت رشدیه موافق نبود ، رونق چندانی نیافت .
براثر وقوع انقلاب مشروطیت ، تحول مهمی در بینش مردم نسبت به نظام آموزش و پرورش کشور به وجود آمد . در اصول هجدهم و نوزدهم قانون اساسی ( 1286 هـ ش / 1907 م ) بر اجباری و همگانی بودن آموزش ابتدایی جدید تاکید شد و همه مدارس موجود کشور زیر نظر وزارت نو پای علوم و معارف قرارگرفت . ساختار وزارت علوم و معارف سه سال بعد با تصویب قوانین جدید بازسازی شد و مقولاتی چون آموزش ابتدایی اجباری ، تربیت معلمان ، آموزش بزرگسالان تهیه کتب درسی و اعزام دانشجویان به اروپا مورد تاکید قرارگرفت .
به دنبال بروز استبداد صغیر و متعاقب آن با خلع محمد علی شاه و افتتاح مجلس دوم ، توجه شایانی به بسط معارف جدید و ایجاد مدارس ملی و دولتی در تهران و دیگر شهرها معطوف گردید. بنابراین در انقلاب مشروطیت است که اگر نه در عمل، لااقل در بینش و تفکر، آموزش همگانی و الزامی کودکان واجب التعلیم به عنوان رسالت دولتها مطرح میشود .
تاریخچه سواد آموزی
قبل از انقلاب
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی امر آموزش عمومی و سوادآموزی بزرگسالان توسط سازمانهای متعدد با عناوین مختلف از سال 1315 دنبال شد این سازمانها عبارتند از :
1- سازمان تعلیمات اکابر (1320-1315)
2- سازمان آموزش سالمندان (1335-1332)
3- سازمان آموزش بزرگسالان (1343-1335)
4- کمیته ملی پیکار جهانی با بیسوادی(1355-1343)
5- سازمان جهاد ملی سوادآموزی (1357-1355)
وجه مشترک همه این سازمان ها استفاده از اوقات فراغت مدارس روزانه و در عصرها و برای برای آموزش سوادآموزی بود. بهعلاوه همه این سازمانها دارای عمری کوتاه و زودگذر بودهاند.
در این سالها از نیروهای متعدد مانند سپاهدانش – معلمان مدارس روزانه و … در زمینه آموزش بیسوادان استفاده شد.
1- سازمان تعلیمات اکابر (1320-1315)
تعلیمات اکابر اولین سازمانی بود که به بطور رسمی برای با سوا د کردن بزرگسالان در سال 1315 در ایران تاسیس شد و مقرر گردید در تمام مدارس روزانه، کلاسهای شبانه ویژه بزرگسالان نیز دایر شود. فعالیتهای این سازمان تا شهریور 1320 ادامه داشت اما در این تاریخ به دلیل درهمگسیختگی اوضاع سیاسی – اجتماعی کشور منحل شد.
2- سازمان آموزش سالمندان (1335-1332)
آموزش سالمندان به دلیل وقوع جنگ جهانی و جو سیاسی – اجتماعی آن زمان، فعالیتهای سوادآموزی برای مدتی متوقف شد. دوازده سال بعد یعنی در سال 1332 کلاس های سوادآموزی بزرگسالان با عنوان «آموزش سالمندان» کار خود را آغاز کرد. این کلاسها با هدایت سازمان یونسکو در فاصله بین 1320-1335 به صورت پراکنده در چند شهرستان و استان تشکیل شد ولی این فعالیتها نیز به دلیل هزینههای سنگین اجرایی متوقف شد.
3- سازمان آموزش بزرگسالان (1343-1335)
سومین سازمان رسمی و وابسته به دولت که مسئولیت سوادآموزی بزرگسالان را در ایران بر عهده گرفت «سازمان آموزش بزرگسالان» نام گرفت.
در سال 1335 هجری شمسی با استفاده از تجارب گذشته، فعالیت کلاسهای آموزش بزرگسالان از سر گرفته شد و کوششی جدید و دامنهدار برای گسترش و هماهنگی سوادآموزی بزرگسالان آغاز شد. در این دوره علاوه بر وزارت فرهنگ (وزارت آموزش و پرورش کنونی) که اجرای برنامههای آموزشی بزرگسالان را بر عهده داشت، وزارتخانههای دیگر مانند: «کشاورزی، کار، جنگ و سازمانهایی از قبیل بنیاد خاور نزدیک، اداره کل امور اجتماعی عمران روستایی، ارتش، بانک عمران و سازمان پیشاهنگی» نیز در امر سوادآموزی بزرگسالان مشارکت داشتند.
تا این زمان علاوه بر بر کلاسهای شبانه که در دبستانها تشکیل شده بود در کارخانههای دولتی، آسایشگاهها و بیمارستانها، واحدهای ارتش و شهربانی و ژاندامری نیز کلاسهای سوادآموزی بزرگسالان با نظارت وزارت فرهنگ تشکیل شد و تا سال 1345 به کار خود ادامه داد. اما به دلیل رشد سریع جمعیت و افزایش درصد بیسوادی نتوانست توفیق چندانی به دست اورد.
4- کمیته ملی پیکار جهانی با بیسوادی (1355-1343)
در سال 1343 یعنی دو سال پس از تشکیل سپاهدانش «کمیته ملی پیکار جهانی با سوادی» تشکیل شد. این کمیته به موجب اساسنامه مصوب، وظایف و فعالیتهایی را به منظور کاهش بیسوادی در جامعه به عهده گرفت که این فعالیت با توجه به نحوه اجرای آنها به سه دوره «آزمایشی، دوره گسترش فعالیتها و دوره واگذاری فعالیتها» تقسیم شد. در این مدت نزدیک به سهمیلیون نفر را تحتپوشش قرار داد اما تنها یک میلیون نفر موفق به اخذ کارنامه شدند.
5- سازمان جهاد ملی سوادآموزی (1357-1355)
آخرین سازمانی که قبل از انقلاب اسلامی در ایران تاسیس شد «جهاد ملی سوادآموزی» نام داشت که در خرداد ماه سال 1355 شکل گرفت مسئولیت با سواد کردن بزرگسالان را به عهده گرفت. در این سازمان برنامهها و فعالیتها با نظام مدیریت متمرکز اداره میشد، یعنی کلیه تصمیمگیریها، سیاستگذاریها، انتخاب محتوا و تهیه و تدوین مواد آموزشی، تعیین ضوابط استخدامی، گزینش آموزشیاران سوادآموزی و … در مرکز انجام شده و سپس به تمام نقاط کشور ابلاغ و ارسال میگردید. شعار این سازمان آن بود که تا سال 1366 بیسوادی را ریشهکن میکند و سطح آگاهی و دانش بزرگسالان بیسواد را در زمینههای شغلی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و تکنولوژی بالا میبرد. با پیروزی انقلاب این سازمان نیز مانند بسیاری از سازمانهای وابسته به رژیم منحوس شاهنشاهی منحل گردید.
پس از انقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی, بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی با درک عمیق از مشکلاتیکه در اثر بیسوادی مردم در جامعه بروز ظهور مییابد طی فرمانی موضوع بسیج سوادآموزی را صادر نمودند.
در هفتم دی ماه سال 1358 سازمان نهضت سوادآموزی با هدف با سواد کردن خیل عظیم بیسوادان کشور تشکیل شد. حضرت امام (ره) بهمنظور تقویت برنامههای سوادآموزی حجهالاسلام و المسلمین محسن قرائتی را بهعنوان نماینده خویش در این سازمان منصوب نمود.
در سال 1363 دولت با هدف تقویت و توسعه برنامههای مبارزه با بی سوادی در کشور اساسنامه سازمان را بهتصویب مجلس رساند. که در آن وظیفه اصلی نهضت آموزش بزرگسالان ,در حد خواندن و نوشتن و آموختن حساب با استفاده از ابزارهای هنری و تشویق و ترغیب بیسوادان و کم سوادان در یادگیری بیشتر جمعیت بیسواد کشور تعیین شد.
در طی سالهای پس از تشکیل سازمان از ساختارهای تشکیلاتی مختلفی استفاده نمود که تمامی این ساختارها بر مبنای توزیع وظایف و مسئولیتها طراحی شد.
در حال حاضر ستاد سازمان متشکل از سه معاونت و 15 دفتر و مدیریت برنامهریزی و نظارت بر فعالیتهای سوادآموزی در کشور میپردازد.
1- در فاصله زمانی صدور فرمان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران (7دیماه 1358) تا انتخاب نماینده خود در سازمان (سال1361) ، حرکت سوادآموزی و مبارزه با بیسوادی ،توسط دستگاههای ذیربط (آموزش و پرورش ، جهادسازندگی ، جامعه روحانیت ، جهاد دانشگاهی و نهضت سوادآموزی) و بصورت شورایی اداره میشد. وبا توجه به فضای انقلابی جامعه ، با همکاری تمامی نهادهای مردمی (از قبیل مساجد ،کمیته های انقلاب ، بسیج مستضعفین ، کانونهای فرهنگی ،انجمنهای اسلامی ،نیروهای مسلح ، کارخانجات ، کارگاهها، اصناف و ... ) بصورت خودجوش و گسترده ، اقدام به آموزش باسوادان با همکاری آموزش و پرورش ، برای یاددادن و تشکیل کلاسهای سوادآموزی در تمامی فضاهایی که امکان تشکیل کلاس در آنها وجود داشت ، کردند.
2- اوج گرفتن حرکت فزاینده سوادآموزی و مبارزه با بیسوادی در کشور ، بعد از صدور فرمان امام (ره) مرهون زحمات بی شائبه مسئولین اولیه نظام بویژه اعضای شورای انقلاب است که از این میان می توان شهیدان مطهری ، بهشتی ، باهنر ،رجایی و نمایندگان ولی فقیه در اکثریت استانهای کشور (از قبیل شهیدان صدوقی (یزد)، مدنی (تبریز) ، اشرفی اصفهانی (کرمانشاه) ، دستغیب (شیراز ) و ... ) را نام برد . بویژه باید از شهیدان رجایی و باهنر به عنوان نخستین بانیان تشکل نهضت سوادآموزی ، که هم جان خویش را بر سر راه تعلیم و تربیت جامعه در طبق اخلاص به خدای خویش تسلیم کردند، یاد کرد.
3- علاوه بر موارد فوق نباید از خدمات صادقانه دست اندرکاران اجرایی امر سوادآموزی و مبارزه با بیسوادی ، که از اولین روز صدور فرمان امام (ره) و در راه ارتقای سطح فرهنگ عمومی جامعه قدم برداشتندو حتی جان خویش را بر سر اینکار گذاشتند، غافل شویم ،آنانی که در بدترین شرایط از لحاظ امنیتی و عدم وجود امکانات و ابزار مورد نیاز این رسالت بزرگ ، با کمترین چشم داشتی ، به اقصی نقاط صعب العبور و روستاهای کشور مهاجرت کردند،تا مبلغ و رساننده پیام امام (ره ) به محرومین و مستضعفین جامعه باشند.آموزشیارانی که در جبهه های نبرد علیه دشمن عفلفی ، پایبند میثاق بزرگشان با امام عزیز بودند تا جان خویش را فدا کردند و حتی در خط مقدم جبهه ها ، دست از مبارزه فرهنگی و مبارزه با بیسوادی برداشتند. مسئولین و مدیران لایقی که تمامی هم و غم خویش را صرف اعتلای امر سوادآموزی کشور نمودند، امثال شیرینکارها ، سعیدی ها ، کریمی ها ، حبیب پورها و دهها نفر دیگر که بعد از سالها خدمت صادقانه و حتی د حین ماموریت سوادآموزی و انجام وظیفه اداری به دیار حق شتافتند و با رحلت شهادت گونه شان ، گواه بر صدق اعمال و گفتارشان شدند وچه آنانی که تحمل همه گونه سختی را بر خود هموار نمودند و با ادامه خدمت خالصانه خویش ، مسئولیت انجام تکلیف الهی و قانونی خود را در راه تحقق فرمان خدا ، پیامبر اکرم (ص) ، ائمه طاهرین (ع ) و امام راحل (ره) ، همچنان تا مرز نتیجه مطلوب استمرار می بخشد و ادامه می دهند.
کریستین سن نیز در ارتباط با انحصار طبقاتی سواد در دوره ساسانی می نویسد:‹‹ عده ای از تجار حداقل قرائت و کتابت و حساب میدانستند ولی عامه مردم از حیث ادب و سواد بضاعتی نداشتند. ››
اسلام با ارزشهای والای مساوات ( برابری ) مؤاخات ( برادری ) و عدالت اجتماعی خود، در زمینه تحصیل دانش نیز سد انحصارات اجتماعی را درهم شکست و ضمن واجب شمردن دانش بر پیروان خود جستجوی آن را از حصارهای زمان و مکان بیرون کشید و مسلمانان را در سراسر زندگی ( اطلبو العلم من المهد الی اللحد) و در همه جا ( اطلبوالعلم ولوبالصین ) به جستجوی آن توصیه کرد.
البته پایبندی به این دستور ها چنانکه باید در میان عامه مسلمانان تسری نیافت و به اندازه احکام عبادی از التزام عملی لازم برخوردار نگردید . با اینحال در همان حد تاثیر گذاری خود بویژه در ادوار نزدیک به صدر اسلام ، آنجا که با حمایت امرای دانش پرور همراه بود ، به نتایج گرانقدری منجر گردید . و سلسله افتخار انگیزی از فلاسفه ، دانشمندان ، حکما ، ادبا و شعرای ایرانی را به جهان دانش وادب معرفی کرد .
به تدریج و تحت تامین سیاستهای حکام جور که چشم و گوش بستة رعایای خود را بیشتر طالب بودند نوعی انحصار تعریف نشده مجدا بر قلمرو دانش اندوزی مستولی شد و طبقاتی از جامعه ایرانی به علت فقر مادی و معنوی ناشی از عقب نگه داشته شدن ، تمایلی به کسب دانش نشان ندارند و وضع بگونه ای شد که در سالهای نزدیک به انقلاب مشروطیت ایران معدود مکتبهای دایر در سطح کشور، صرفنظر از ماهیت و محتوای آموزشی محدود خود ،عمدتاً در خدمت خانواده های مرفّه قرارداشتند .
از حدود هفتاد سال قبل از انقلاب مشروطیت ایران، مبلغان مسیحی لازاری و متعاقب آن خواهران شریته مدارسی را به سبک مدارس فرانسوی در شهرهای ارومیه و سپس در تهران ، تبریز ، همدان و رشت تاسیس کردند و در کنار مکتبهای فعال در مساجد ، نمونه های کوچکی از آموزش نوین آن روز به ظهور رسید .
در سال 1267هـ . ش1888 /م نخستین مدرسه جدید به سبک اروپایی با مباشرت ایرانی بنیادنهاده شد و میرزا حسن رشدیه فرزند آخوند ملامهدی از مجتهدان تبریز ، مدرسه رشدیه را در ششکلان تبریز تاسیس کرد . تلاش رشدیه نیز در کشاکش رقابتهای امین الدوله و امین السلطان صدر اعظم های سلسله قاجار که دومی با فعالیت رشدیه موافق نبود ، رونق چندانی نیافت .
براثر وقوع انقلاب مشروطیت ، تحول مهمی در بینش مردم نسبت به نظام آموزش و پرورش کشور به وجود آمد . در اصول هجدهم و نوزدهم قانون اساسی ( 1286 هـ ش / 1907 م ) بر اجباری و همگانی بودن آموزش ابتدایی جدید تاکید شد و همه مدارس موجود کشور زیر نظر وزارت نو پای علوم و معارف قرارگرفت . ساختار وزارت علوم و معارف سه سال بعد با تصویب قوانین جدید بازسازی شد و مقولاتی چون آموزش ابتدایی اجباری ، تربیت معلمان ، آموزش بزرگسالان تهیه کتب درسی و اعزام دانشجویان به اروپا مورد تاکید قرارگرفت .
به دنبال بروز استبداد صغیر و متعاقب آن با خلع محمد علی شاه و افتتاح مجلس دوم ، توجه شایانی به بسط معارف جدید و ایجاد مدارس ملی و دولتی در تهران و دیگر شهرها معطوف گردید. بنابراین در انقلاب مشروطیت است که اگر نه در عمل، لااقل در بینش و تفکر، آموزش همگانی و الزامی کودکان واجب التعلیم به عنوان رسالت دولتها مطرح میشود .
تاریخچه سواد آموزی
قبل از انقلاب
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی امر آموزش عمومی و سوادآموزی بزرگسالان توسط سازمانهای متعدد با عناوین مختلف از سال 1315 دنبال شد این سازمانها عبارتند از :
1- سازمان تعلیمات اکابر (1320-1315)
2- سازمان آموزش سالمندان (1335-1332)
3- سازمان آموزش بزرگسالان (1343-1335)
4- کمیته ملی پیکار جهانی با بیسوادی(1355-1343)
5- سازمان جهاد ملی سوادآموزی (1357-1355)
وجه مشترک همه این سازمان ها استفاده از اوقات فراغت مدارس روزانه و در عصرها و برای برای آموزش سوادآموزی بود. بهعلاوه همه این سازمانها دارای عمری کوتاه و زودگذر بودهاند.
در این سالها از نیروهای متعدد مانند سپاهدانش – معلمان مدارس روزانه و … در زمینه آموزش بیسوادان استفاده شد.
1- سازمان تعلیمات اکابر (1320-1315)
تعلیمات اکابر اولین سازمانی بود که به بطور رسمی برای با سوا د کردن بزرگسالان در سال 1315 در ایران تاسیس شد و مقرر گردید در تمام مدارس روزانه، کلاسهای شبانه ویژه بزرگسالان نیز دایر شود. فعالیتهای این سازمان تا شهریور 1320 ادامه داشت اما در این تاریخ به دلیل درهمگسیختگی اوضاع سیاسی – اجتماعی کشور منحل شد.
2- سازمان آموزش سالمندان (1335-1332)
آموزش سالمندان به دلیل وقوع جنگ جهانی و جو سیاسی – اجتماعی آن زمان، فعالیتهای سوادآموزی برای مدتی متوقف شد. دوازده سال بعد یعنی در سال 1332 کلاس های سوادآموزی بزرگسالان با عنوان «آموزش سالمندان» کار خود را آغاز کرد. این کلاسها با هدایت سازمان یونسکو در فاصله بین 1320-1335 به صورت پراکنده در چند شهرستان و استان تشکیل شد ولی این فعالیتها نیز به دلیل هزینههای سنگین اجرایی متوقف شد.
3- سازمان آموزش بزرگسالان (1343-1335)
سومین سازمان رسمی و وابسته به دولت که مسئولیت سوادآموزی بزرگسالان را در ایران بر عهده گرفت «سازمان آموزش بزرگسالان» نام گرفت.
در سال 1335 هجری شمسی با استفاده از تجارب گذشته، فعالیت کلاسهای آموزش بزرگسالان از سر گرفته شد و کوششی جدید و دامنهدار برای گسترش و هماهنگی سوادآموزی بزرگسالان آغاز شد. در این دوره علاوه بر وزارت فرهنگ (وزارت آموزش و پرورش کنونی) که اجرای برنامههای آموزشی بزرگسالان را بر عهده داشت، وزارتخانههای دیگر مانند: «کشاورزی، کار، جنگ و سازمانهایی از قبیل بنیاد خاور نزدیک، اداره کل امور اجتماعی عمران روستایی، ارتش، بانک عمران و سازمان پیشاهنگی» نیز در امر سوادآموزی بزرگسالان مشارکت داشتند.
تا این زمان علاوه بر بر کلاسهای شبانه که در دبستانها تشکیل شده بود در کارخانههای دولتی، آسایشگاهها و بیمارستانها، واحدهای ارتش و شهربانی و ژاندامری نیز کلاسهای سوادآموزی بزرگسالان با نظارت وزارت فرهنگ تشکیل شد و تا سال 1345 به کار خود ادامه داد. اما به دلیل رشد سریع جمعیت و افزایش درصد بیسوادی نتوانست توفیق چندانی به دست اورد.
4- کمیته ملی پیکار جهانی با بیسوادی (1355-1343)
در سال 1343 یعنی دو سال پس از تشکیل سپاهدانش «کمیته ملی پیکار جهانی با سوادی» تشکیل شد. این کمیته به موجب اساسنامه مصوب، وظایف و فعالیتهایی را به منظور کاهش بیسوادی در جامعه به عهده گرفت که این فعالیت با توجه به نحوه اجرای آنها به سه دوره «آزمایشی، دوره گسترش فعالیتها و دوره واگذاری فعالیتها» تقسیم شد. در این مدت نزدیک به سهمیلیون نفر را تحتپوشش قرار داد اما تنها یک میلیون نفر موفق به اخذ کارنامه شدند.
5- سازمان جهاد ملی سوادآموزی (1357-1355)
آخرین سازمانی که قبل از انقلاب اسلامی در ایران تاسیس شد «جهاد ملی سوادآموزی» نام داشت که در خرداد ماه سال 1355 شکل گرفت مسئولیت با سواد کردن بزرگسالان را به عهده گرفت. در این سازمان برنامهها و فعالیتها با نظام مدیریت متمرکز اداره میشد، یعنی کلیه تصمیمگیریها، سیاستگذاریها، انتخاب محتوا و تهیه و تدوین مواد آموزشی، تعیین ضوابط استخدامی، گزینش آموزشیاران سوادآموزی و … در مرکز انجام شده و سپس به تمام نقاط کشور ابلاغ و ارسال میگردید. شعار این سازمان آن بود که تا سال 1366 بیسوادی را ریشهکن میکند و سطح آگاهی و دانش بزرگسالان بیسواد را در زمینههای شغلی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و تکنولوژی بالا میبرد. با پیروزی انقلاب این سازمان نیز مانند بسیاری از سازمانهای وابسته به رژیم منحوس شاهنشاهی منحل گردید.
پس از انقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی, بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی با درک عمیق از مشکلاتیکه در اثر بیسوادی مردم در جامعه بروز ظهور مییابد طی فرمانی موضوع بسیج سوادآموزی را صادر نمودند.
در هفتم دی ماه سال 1358 سازمان نهضت سوادآموزی با هدف با سواد کردن خیل عظیم بیسوادان کشور تشکیل شد. حضرت امام (ره) بهمنظور تقویت برنامههای سوادآموزی حجهالاسلام و المسلمین محسن قرائتی را بهعنوان نماینده خویش در این سازمان منصوب نمود.
در سال 1363 دولت با هدف تقویت و توسعه برنامههای مبارزه با بی سوادی در کشور اساسنامه سازمان را بهتصویب مجلس رساند. که در آن وظیفه اصلی نهضت آموزش بزرگسالان ,در حد خواندن و نوشتن و آموختن حساب با استفاده از ابزارهای هنری و تشویق و ترغیب بیسوادان و کم سوادان در یادگیری بیشتر جمعیت بیسواد کشور تعیین شد.
در طی سالهای پس از تشکیل سازمان از ساختارهای تشکیلاتی مختلفی استفاده نمود که تمامی این ساختارها بر مبنای توزیع وظایف و مسئولیتها طراحی شد.
در حال حاضر ستاد سازمان متشکل از سه معاونت و 15 دفتر و مدیریت برنامهریزی و نظارت بر فعالیتهای سوادآموزی در کشور میپردازد.
1- در فاصله زمانی صدور فرمان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران (7دیماه 1358) تا انتخاب نماینده خود در سازمان (سال1361) ، حرکت سوادآموزی و مبارزه با بیسوادی ،توسط دستگاههای ذیربط (آموزش و پرورش ، جهادسازندگی ، جامعه روحانیت ، جهاد دانشگاهی و نهضت سوادآموزی) و بصورت شورایی اداره میشد. وبا توجه به فضای انقلابی جامعه ، با همکاری تمامی نهادهای مردمی (از قبیل مساجد ،کمیته های انقلاب ، بسیج مستضعفین ، کانونهای فرهنگی ،انجمنهای اسلامی ،نیروهای مسلح ، کارخانجات ، کارگاهها، اصناف و ... ) بصورت خودجوش و گسترده ، اقدام به آموزش باسوادان با همکاری آموزش و پرورش ، برای یاددادن و تشکیل کلاسهای سوادآموزی در تمامی فضاهایی که امکان تشکیل کلاس در آنها وجود داشت ، کردند.
2- اوج گرفتن حرکت فزاینده سوادآموزی و مبارزه با بیسوادی در کشور ، بعد از صدور فرمان امام (ره) مرهون زحمات بی شائبه مسئولین اولیه نظام بویژه اعضای شورای انقلاب است که از این میان می توان شهیدان مطهری ، بهشتی ، باهنر ،رجایی و نمایندگان ولی فقیه در اکثریت استانهای کشور (از قبیل شهیدان صدوقی (یزد)، مدنی (تبریز) ، اشرفی اصفهانی (کرمانشاه) ، دستغیب (شیراز ) و ... ) را نام برد . بویژه باید از شهیدان رجایی و باهنر به عنوان نخستین بانیان تشکل نهضت سوادآموزی ، که هم جان خویش را بر سر راه تعلیم و تربیت جامعه در طبق اخلاص به خدای خویش تسلیم کردند، یاد کرد.
3- علاوه بر موارد فوق نباید از خدمات صادقانه دست اندرکاران اجرایی امر سوادآموزی و مبارزه با بیسوادی ، که از اولین روز صدور فرمان امام (ره) و در راه ارتقای سطح فرهنگ عمومی جامعه قدم برداشتندو حتی جان خویش را بر سر اینکار گذاشتند، غافل شویم ،آنانی که در بدترین شرایط از لحاظ امنیتی و عدم وجود امکانات و ابزار مورد نیاز این رسالت بزرگ ، با کمترین چشم داشتی ، به اقصی نقاط صعب العبور و روستاهای کشور مهاجرت کردند،تا مبلغ و رساننده پیام امام (ره ) به محرومین و مستضعفین جامعه باشند.آموزشیارانی که در جبهه های نبرد علیه دشمن عفلفی ، پایبند میثاق بزرگشان با امام عزیز بودند تا جان خویش را فدا کردند و حتی در خط مقدم جبهه ها ، دست از مبارزه فرهنگی و مبارزه با بیسوادی برداشتند. مسئولین و مدیران لایقی که تمامی هم و غم خویش را صرف اعتلای امر سوادآموزی کشور نمودند، امثال شیرینکارها ، سعیدی ها ، کریمی ها ، حبیب پورها و دهها نفر دیگر که بعد از سالها خدمت صادقانه و حتی د حین ماموریت سوادآموزی و انجام وظیفه اداری به دیار حق شتافتند و با رحلت شهادت گونه شان ، گواه بر صدق اعمال و گفتارشان شدند وچه آنانی که تحمل همه گونه سختی را بر خود هموار نمودند و با ادامه خدمت خالصانه خویش ، مسئولیت انجام تکلیف الهی و قانونی خود را در راه تحقق فرمان خدا ، پیامبر اکرم (ص) ، ائمه طاهرین (ع ) و امام راحل (ره) ، همچنان تا مرز نتیجه مطلوب استمرار می بخشد و ادامه می دهند.
۹۳/۰۴/۱۰